آغـــ ـوش گــَ ـرمــَم بـ ـآش...
بگــ ـذآر فــَرآمـــ ـوش کــُ ـنــَم لــَحــظـہ هــآیی رآ کــ ـہ
دَر سـَ ـرمــآی بـــیــکــَ ـســــــــــی لَرزیـــ ــدَم. ..!!!
آغـــ ـوش گــَ ـرمــَم بـ ـآش...
بگــ ـذآر فــَرآمـــ ـوش کــُ ـنــَم لــَحــظـہ هــآیی رآ کــ ـہ
دَر سـَ ـرمــآی بـــیــکــَ ـســــــــــی لَرزیـــ ــدَم. ..!!!
اینجا زمین است
اینجا زمین است
اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است
اینجا گم که میشوی
بجای اینکه دنبالت بگردنن
فراموشت میکندد.........
سکوت
سکوت را با صدای ترانه اشکهایم میشکنم
تو گوش میکنی و با من همترانه میشوی
تو اشکهای مرا پاک میکنی و من اشکهای تو را
میبوسم گونه ی مهربان تو را
نمیخواهم این لحظه بگذرد ای خدا
کاش میشد در کنار هم باشیم ، تا آخر دنیا
دلم شکست ؟!
نگهبان پیر
از او پرسید : آیا سردت نیست؟
نگهبان پیر گفت: چرا ای پادشاه، اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم.
پادشاه گفت: من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند.
نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد.
اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده اش را فراموش کرد.
صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که در کنارش با خطی ناخوانا نوشته بود:
ای پادشاه! من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می کنم، اما وعده لباس گرم تو مرا از پای درآورد!
اما دوستت دارم
تلخ تربن حرف: دوستت دارم اما...
شیرین تربن حرف: ...اما دوستت دارم
به همین راحتی جابه جایی کلمات زندگی ها را دگرگون میکند
پ.ن: واقعا تلخه شنیدنش، زجرش قابل تحمل نیست
مترسک...
که معنای سکوتــــــ تلخ مترسکــــــــ را،
الــــان میفهـــم!!!!

چه حــس قشنگـــــیه...
18 اسفند 1391 | 06:38 ب.ظ | نویسنده : hami
وقتی خرد و داغونـــی...یکی با تمام وجود بپره و بغلت کنه ..!
و بگـــه : مگه من مردم عشقــم...!! ♥
